رویکرد انگلیس به وحدت جامعه اروپا
این متن شامل 31 صفحه می باشد
بريتانيا به عنوان يك قدرت بزرگ اروپايي همواره بدين شهرت داشته است كه مخالف تعميق همگرايي در اروپاست . در واقع اين كشور يكي از سرسخت ترين مخالفان تبديل اتحاديه به يك فدراسيون اروپايي بوده است به اعتقاد صاحب نظران ، تنها الزامات اقتصادي بريتانيا را وادار به پيوستن به روند همگرايي در اروپا كرد و روي هم رفته اين شكور در سياست هاي خود به جاي نگاه اروپايي ، نگاهي فراآتلانتيكي دارد . مقاله حاضر تلاش دارد به بررسي نگرش بريتانيا به روند وحدت اروپا و نيز سياست خارجي و امنيتي مشترك اتحاديه اروپا و نيز سياست خارجي و امنيتي مشترك اتحاديه اروپا بپردازد .
كليد واژه ها : بريتانيا ، اتحاديه اروپا ، سياست خارجي و امنيتي مشترك
مقــدمه :
بريتانيا يكي از قدرتهاي بزرگ است كه همواره در تحولات بين المللي نقش مهم و تاثيرگذاري داشته است . با مطرح شدن بحث وحدت اروپا ، موضوع گيري بريتانيا در قبال اين موضوع از اهميت بالايي برخوردار بوده است و به هرحال عضويت بريتانيا يا خارج ماندن اين كشور از فرايند وحدت اروپا براي سال هاي متوالي در كانون مباحث سياسي داخل اين كشور قرار داشت . بريتانيا يكي از كشورهاي مهم در اتحاديه اروپايي است كه در كند كردن سرعت همگرايي در اروپا نقش به سزايي داشته است و همواره يكي از كشورهايي بوده كه با تبديل اين اتحاديه به يك فدراسيون اروپايي مخالفت كرده است . علاوه بر اين ، اين كشور روي خوشي به سياست خارجي و امنيتي مشترك اروپا نشان نداده است . به طور كلي مي توان نگرش بريتانيا به معاهده اتحاديه اروپا را در تعريف بريتانيايي ديپلماسي خلاصه كرد : براي تعريف ديپلماسي به شيوه بريتانيايي ، روايت كم نيست ؛ ولي متداولترين آنها چنين است : نگرشي دراز مدت و صبورانه مبتني بر اين گفته معروف كه « بريتانيا دوست و متحد ندارد ؛ صرفا ًمنافع دارد » رويكرد بريتانيا به اتحاديه اروپا بستگي تام و مطلق به منافع ملي اين كشور دارد . در اين مقاله به بررسي نگرش بريتانيا به وحدت اروپا خواهيم پرداخت .
عضويت بريتانيا در اتحاديه اروپا :
الف ـ از درخواست عضويت تا فروپاشي نظام دو قطبي
رويكرد بريتانيا به وحدت اروپا از ابتداي شكل گيري مباحث در اين مورد در حال تحول و دگرگوني بوده است .
افزايش نقش و اهميت مورد در حال تحول و دگرگوني بوده است . افزايش نقش و اهميت اتحاديه اروپايي باعث شد كه بحث عضويت بريتانيا در اين اتحاديه در محافل داخلي اين كشور مطرح شود . چرچيل ، نخست وزير بريتانيا در زمان جنگ جهاني دوم و سال هاي پس از آن معتقد بود اروپا بايد متحد شود تا بتواند در كنار آمريكا براي نجات اروپاي شرقي از سيطره اتحاد اروپا باقي مي ماند . جانشينان چرچيل براي سال ها به طور جدي به اين مسئله نگاه نكرده اند . از همان سال هاي ابتدايي پس از جنگ جهاني دوم ، كه تلاش براي تحقق ايده اروپاي متحده ، شكل جدي به خود گرفت ،؛ مهمترين انتقاد آنتوني ايدن ، نخست وزير وقت انگليس ، اين بود كه كشورش حاضر نيست در اروپايي كه به صورت فدراسيون اداره مي شود و پول و پارلمان مشترك داشته باشد شركت نمايد . از رو هنگامي كه درماه مه 1950 ميلادي ، شومان ، وزير خارجه فرانسه ، اعلاميه تاسيس جامعه زغال و فولاد اروپا را صادر كرد ، بريتانيا به آن پاسخ منفي داد : يكي از دلايل عدم شركت بريتانيا در اين جامعه اين بود كه شومان ، اين جامعه را اولين گام به سوي تشكيل فدارسيون اروپا علام مي كرد . آنتوني ايدن ، جانشين وينستون چرچيل اروپا اعلام مي كرد . آنتوني ايدن جانشين وينستون چرچيل در فرداي پس از جنگ جهاني دوم ، نسبت به خط مشي جامعه اقتصادي اروپا برخورد بسيار منفي و سختي از خود نشان داد وهرگونه مشاركت انگليسي را در اين جامعه نفي كرد .
روشن بود كه رويكرد نفي وناديده گرفتن وحدت اروپا توسط بريتانيا نمي توانست براي هميشه ادامه داشته باشد . در نهايت ، افزايش نقش و اهميت اتحاديه اروپا و نيازهاي اقتصادي و تجاري بريتانيا همراه با ساير نيازمنديهاي بريتانيا به اروپا باعث شد كه اين كشور نتواند خودرا بي نياز از جامعه اروپايي ببيند . در نتيجه در 31 جولاي 1961 ، مك ميلان ، نخست وزير بريتانيا و رهبر حزب محافظه كار اين كشور تصميم گرفت تا درخواست عضويت خود در جامعه اقتصادي اروپا را تسليم كند. در اين برهه زماني مقامات لندن به اين نتيجه رسيده بودند كه با پيوستن به اين جامعه مي توانند بازارهاي تجاري خود را گسترش دهند . رهبران بريتانيا به اين واقعيت پي بردند كه اگر به عضويت اتحاديه اروپا درنيايند ، منافع آنها در اروپا در معرض خطر قرار خواهد گرفت . نگراني بريتانيا از اينكه مبادا جايگاه و نقش خود را در اروپا از دست بدهد انگيزه رهبران اين كشور را براي وارد شدن به اتحاديه اروپايي افزايش مي داد . اين در حالي است كه در آغاز فرايند همگرايي اروپا كه در قالب جامعه ذغال و فولاد در سال 1951 به مرحله عيني رسيد ، بريتانيا حضور نداشت . حتي در سال 1957 در زمان تشكيل بازار مشترك اروپا ، متعاقب پيمان رم ، بريتانيا وارد بازار مشترك نشد . بريتانيا در عوض در سال 1959 « بازار آزاد اروپا » را تاسيس كرد . در اين بازار نروژ ، سوئد ، فنلاند ، پرتغال ، ايسلند ، سوئيس و دانمارك عضويت داشتند . اما در نهايت رهبران بريتانيا متوجه شدند كه براي كسب منافع بيشتر بايد به سمت بازار مشترك اروپا بروند . كاهش اهميت كشورهاي مشترك المنافع براي بريتانيا و اهميت